یلدای 93
سلام به پسر خوبم آرتا جونم عزیز دل مامان امسال شب یلدا پیش خاله سارا دوست خوب و مهربونم رفتیم که بنده خدا سنگ تموم گذاشته بود و کلی ما رو شرمنده ی خودش کرد همه چی خیلی خوب و عالی بود فقط شما اخرشب بدلیل دندون دردتون خیلی بیقراری کردی و ما مجبور شدیم سریعتر بیاییم خونه تا شما راحت تر باشی این روزا برای خوردن چیزی دوست داری خودت خوراکی رو بدست بگیری و بخوری معنی اکثر کلمات رو میدونی و انجامشون میدی مثلا وقتی میگم بیا بشین به حرفم گوش میدی و میای میشینی سینه زنی هم بعد از سفر مشهد یاد گرفتی و دو دستی سینه میزنی اون هم با هر آهنگی عکس های شب یلدا این هم هنر دست سارا جون البته این ژله ها کار...
نویسنده :
مامان زهرا
22:57