آرتا عشق مامان و باباشآرتا عشق مامان و باباش، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 5 روز سن داره
پیوند عشق ماپیوند عشق ما، تا این لحظه: 17 سال و 2 روز سن داره

برای آرتا

چقدر سخته

. چقدر ناراحت كننده هست وقتي بچه ها بيمار ميشن آرتا جون ديروز بعلت مشكلات ريه كه حاصل سرماخوردگيست در بيمارستان بستري شده و ما هم دلنگرايم خداوند همه ي بيماران را شفا دهد اين هم عكس دوهفته پيشه كه من خونشون بودم ...
19 دی 1392

واکسن دو ماهگی

نهم دیماه صبح زود واکسن دوماهگی آرتاجونو زدیم و برای اینکه احتمال داشت ارتا جون تب  یا بد قلقی کنه و همچنین برای اینکه بابایی بتونه در فرجه ها چند روز با خیال راحتتری درس بخونه روانه ی خونه ی مامان بزرگ شدیم توی خونه ی مامانینا بخاطر چند روز تعطیلی همه نوه ها جمع بودن و آرتا جون کلی طرفدار داشت مخصوصا بچه ها خیلی دوست داشتن که آرتا رو بغل کنن و باد گلوشو بگیرن واین بخش طرفدار بیشتری داشت این هم عکس دخترخاله و پسرخاله ها از سمت راست(حسین-زینب-عرفان و آرتا) خدا رو شکر آرتاجون بخاطر واکسنش زیاد اذیت نکرد اما نمیدونم به چه دلیلی ارتا دقیقا از ساعت ١٠ شب تا ٢نیمه شب به شدت گریه و بیقراری میکنه که امیدوارم هرچه سریعتر این مشکل ار...
14 دی 1392

اولین خنده های معنادار آرتاجون

روز 29 آذرماه بود که متوجه شدم آرتا جون معنی شکلک و حرفای خنده دار منو میفهمه و در مقابلش میخنده مخصوصا حرف(خ)رو خیلی دوست داره و واکنشش خنده ی ادامه داره قبلا شنیده بودم که خنده ی بچه همه ی خستگی رو از تن آدم خارج میکنه اما باور و تجربه نکرده بودم اما الان میفهمم واقعا همین طوره و خیلی لذت بخشه پسرگلم .امیدوارم توی زندگی همیشه لبت خندون باشه و هیچ وقت غم به سراغت نیاد (انشاالله) این هم اولین تصاویر ثبت شده از خنده های آرتاجون راستی اولین لبخند معنادار آرتاجون اینقدر مهم بوده که حتی توی مهم ترین روزنامه های انگلیسی زبان هم چاپ و منتشر شده(نشر اکاذیب ) تابعد ...
7 دی 1392

روزمرگی و نیروی کمکی

سلام -سرماخوردگی آرتاجون خداروشکر رو به بهبوده از کارای جالب ارتاجونم اینه که گاهی اوقات که گرسنه میشه بلافاصله دستشو مشت میکنه و میمکه دراین حالت خیلی بامزه میشه و خوردنی ارتاجون از صدای بلند هم خیلی خوشش میاد مثل صدای سشوار.جاروبرقی و انگری برد طبل زن به همین خاطر موقعهایی که من کار دارم و ارتا جون نمیخوابه با اون عروسکش سعی میکنم مشغولش کنم تا به کارام برسم اما گاهی این مواردم جواب نمیده ومن مجبور میشم از نیروی کمکی یاری بطلبم (مامان و بابام که دوست دارن به بهانه های مختلف ارتا جونو ببینن و باهاش بازی کنن و سرگرم شن و منم شاد و خندان کمی استراحت کنم و به کارای عقب افتادم برسم) این هم عکسای ارتا جون مکیدن دست و انگری برد طبل زن ...
29 آذر 1392

کم خوابی و شب زنده داری

آرتاجون مدتیه خوابش کمتر شده و نمیدونم این مسئله بخاطر سرماخوردگیش یا اینکه بخاطر بزرگ شدنش و ما هم مجبوریم ساعت خوابمون رو با آرتا جون تنظیم کنیم و کلا خونه نشین بشیم و از دنیای بیرون بیخبر بطوری که حتی از اب و هوا هم خبر نداریم و از طریق اخبار متوجه میشیم بیرون خیلی سرده یا هوا الوده ست اگر میبینید اکثر عکسای آرتا جون در خواب گرفته شده به این دلیله که تو بیداری انقدر مارو مشغول خودش میکنه که یادمون میره ازش عکسی بگیریم انشاالله سعی میکنیم دفعات بعد از بیداریهشم عکسی رو تو وب بذاریم     ...
24 آذر 1392

پایان چهل روزگی

  چهل روزگی آرتاجون دیروز بود بسیار مشتاقم بدونم بعداز چهل روز چه اتفاقی میفته که همه میگن بچه چله داری میکنه شاید بچه بطور معجزه اسایی شبا میخوابه و رفتارش مثل ادم بزرگا میشه به هر حال آرتا جون سرما خورده و حالش زیاد خوب نیست دو شب نخوابیده ولی امروز به خاطر خواب اور بودن داروهاش از صبح خوابیده و خودم دو ساعت یه بار به زور بیدارش میکنم تا داروها و شیرشو بدم گاهی اوقات آرتا جون حرکتای غیرارادی با مزه ای انجام میده مثل خندیدن توی خواب .چشمک زدن به من وقتی باهاش حرف میزنم که انگار داره حرفامو گوش میده وتایید میکنه. یه بارهم اتفاقی دستشو به نشانه ی جواب سلام دادن به باباش بالا برد و تکون داد و کلی ما رو ذوق زده کرد ...
20 آذر 1392

سلام ما اومدیم

سلام به همه ی دوستای مهربون که در نبود ما جویای احوال بودند و اظهار لطف داشتن بالاخره ما با کلی عکس اولیها اومدیم خنده ی ناز آرتا جون   آرتا جون در خواب شیرین   آرتا و اولین حمام آرتا در اولین محرم ...
3 آذر 1392

سلام به همه ي دوستان

دوستان از اينكه كامنتها را تاييد نكردم عذر خواهي ميكنم بدين جهت كه قرار است مامان آرتا جون بعد از اينكه دسترسي به اينترنت پيدا كرد،اين كار را بكند واما ما هم هر چند دير به ديدن آرتا جان رفتيم و از ديدنش بسيار خوشحال.البته قرار بود كه زودتر بريم ولي بعلت نبودن بليط اين ديدار به تاخير افتاد چند تا عكس از آرتا جون گرفتم كه ميگذارم الحمدالله كمي زردي داشت كه بهتر بود ايشالا همه ي بچه ها سالم و تندرست باشند ...
28 آبان 1392

الحمدالله آرتا جان هم بدنيا آمد

  آرتا جان ديشب بعد از سالها انتظار و بعد از نه ماه و نه روز و نه ساعت و نه دقيقه و نه ثانيه قدم به اين جهان گذاشت و باعث خوشحالي همه ي خانواده شد آرتا جون الان شبيه مامانشه ولي احتمالا در روزاي آينده تغييرات خواهد داشت و شايد شبيه باباش هم بشه انشاالله همه ي بچه هاي مردم سالم باشند و آرتا جون ما هم سالم باشد الهي همه ي بچه ها خوشبخت باشند و آرتا جون ما هم خوشبخت باشه الهي طول عمر با غزت براي همه ي بچه ها باشد وبراي آرتا جون ما هم ...
10 آبان 1392

پایان انتظار

بالاخره انتظار به پایان رسید و قراره کوچولوی ما آرتا جون روز پنج شنبه نهم آبانماه جمع دو نفره ی ما رو سه نفره کنه  ما بیصبرانه برای دیدن کوچولومون لحظه شماری میکنیم و خیلی مشتاقیم ببینیم کوچولومون شبیه کدومیک از ما (بابایی یا مامانی یا هردو)میشه؟ این هم اولین تصاویر وبلاگی ما (اولین تصویر سونوگرافی آرتا جون) این هم کودکی بابای آرتا جون این هم کودکی مامان آرتا جون معنای لغوی آرتا:پاک و مقدس-راستی و درستی انشاالله دفعه ی بعد با اولین عکسای آرتا جون می آییم تا بعد ...
8 آبان 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به برای آرتا می باشد