سفر به مشهد
روز 17 اذر ماه امام رضا طلبید تا به پابوسش بریم با اینکه هوا سرد بود و بابایی هم بدلیل کاری که براش پیش اومده بود و نمیتونست ما رو همراهی کنه با مامان بزرگ و بابابزرگ و خاله مریم راهی مشهد شدیم خدارو شکر سفر خوبی بود و خوش گذشت
این هم از مشهدی آرتا
من و ارتایی
این هم یکی از خدام حرم که از ارتا جون خوشش اومده بود و بازیش میداد
ارتا در حرم در حال بازی با گوشی خاله
عسلکم جلوی درب باب الجواد
ارتا جون در راه اهن موقع رفتن به مشهد مقدس
ارتا در قطار با خاله مریم
ارتا و بابا بزرگ دوست داشتنی
ارتا جونم در لابی هتل در حال بازی و شیطنت
این هم از فاطمه جون که با ارتاجون تو قطار دوست شده بود و دائما به زور خوراکی توی دهن ارتا میذاشت
زیارت قبول پسر خوبم
تا بعد
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی