جغجغه بازی
سلام گل پسرم.عزیزم بتازگیها خیلی شیطون شدی و دیگه من وقت سرخاروندن هم ندارم وتمام اوقات روزم متعلق به شما شده البته فکر کنم از ساعت آپ کردنم همه چی عیان و مشخصه که دیگه در طی روز کاملا سرگرم شما هستم
عزیزکم بالاخره تلاش شما به ثمر نشست و دیروز تونستی بدون کمک ما یه غلت موفقی داشته باشی و بعدش هم دائما این کارو تکرار میکردی
و یه مسئله ای که از بدو تولد در شما وجود داره اینه که تحت هیچ شرایطی دستاتو زیر پتو نگه نمیداری و حتما باید دستات آزاد باشن و تا حالا کسی نتونسته در این زمینه حریف شما بشه
از کری یر اصلا خوشت نمیاد و اصلا توش قرار نمیگیری و آروم و قرار نداری. توی گهواره تون هم تقریبا همین وضعیت حاکمه و بیشتر دوست داری روی زمین بخوابی البته باید یه مدتی رو پام بذارمتون و اونقدر تکونت بدم تا چشای خوشگلت خسته بشه و بخوابی
روز چهارشنبه که داشتیم میرفتیم خونه ی مامان بزرگ من با تجهیزات کامل راهی شدم اما متاسفانه بدلیل شیطتنای شما کلاهتون توی ماشین جاموند و روز بعد که مامان بزرگ شمارو حموم برد دیدیم کلاهی در کار نیست و از اونجایی که مامان بزرگ گفت احتمالا گل پسرمون سرما میخوره باید حتما سرش پوشیده باشه و مجبور شدیم روسری حوله ای سرتون کنیم که اونقدر بامزه شدی که تصمیم گرفتم این عکس بامزه رو ازش بذارم الهی قربونت برم که با هر لباسی بازم اینقدر خوردنی و تو دل برو هستی
این روزا با جغجغه ای که خاله اعظم براتون زحمت کشیدن خریدن مشغولی و از صداش خوشت میاد اما نمیتونی فعلا تو دستت کامل بگیری و ما تکونش میدیم و شما نگاه میکنی و تمام توجهت معطوف اون میشه
حالا میریم سراغ عکسا
توی این عکس به خاطر این نگاه خوشگل میخوام بخورمت که این قدر بامزه شدی
این هم عکس پس از حموم که در بالا جریانشو تعریف کردم
شما و کری یر
گلم یه روز خوابتون نمیبرد وما فکر کردیم شاید خیلی گرمتونه به همین خاطر لباساتونو کم کردیم که دیدیم بعدش راحت خوابیدید
قربون این دستا و پای خوشگلت برم من
تابعد