سفر به رامسر و کلی خبرای دیگه
سلام به آرتای خوشگل مامان
این روزا اینقدر سرم شلوغه که نمیتونم زود به زود بیام و بگم چه کارای بامزه ای میکنی اما توی اولین فرصتی که بدست بیارم با عشق و علاقه میام و وبلاگت رو به روز میکنم این روزا محل کار مامانی نشست کرده و برای پیشگیری از خطرات احتمالی ما کل این هفته تعطیل بودیم و من هم از خدا خواسته کلی کارای عقب افتاده داشتم که بیشتریهاش رو توی این مدت انجام دادم و بیشتر کنار شما .عزیزدلم. بودم
22 این ماه از طرف کار مامانی جور شد بریم رامسر و شما اولین بارت بود که به شمال میرفتی و دریا رو از نزدیک میدیدی وقتی روی شنا گذاشتیم تا بازی کنی زیاد استقبال نکردی و دوست نداشتی که شنها به دست و پاهات بچسبند و بیشتر توی بغل خودم بودی و از اونجا دریا رو نگاه میکردی
توی این سفر شما مامان بزرگ بابایی رو هم دیدی ولی بنده خدا حالش خوب نبود و شما رو نشناخت اما با دیدن شما گفت که شبیه کوچیکی های نوه ام سعید فقط با این فرق که اون سبزه بود و این سفیده
خونه ی خاله زهرا خاله ی بابایی هم رفتیم و اونها هم یه عده شون معتقد بودن که شما کاملا شبیه منی و یه عده دیگه معتقد به اینکه کاملا شبیه بابایی هستی( به هر حال هر کسی از ظن خود شد یار من)
توی رامسر من و شما وبابایی یه عکس با لباس سنتی گرفتیم که جالب شد و هر وقت نگاش میکنیم از شکل و قیافه مون خنده مون میگیره
در کل مسافرت سه روزه ی خوبی بود
عسلکم دیشب متوجه شدم که دندون بالا سمت چپ سفیدیش دراومده کلی خوشحال شدم و سریع به بابایی خبر دادم
این روزا کارایی که میکنی از این قراره که چند ثانیه ای بدون کمک ما میتونی بایستی و زمین نخوری
وقتی بهت میگیم بوس بفرست لبت رو غنچه میکنی و بوس میفرستس و ما هم کلی ذوق میکنیم و قربون صدقت میریم
از وسایل که میگرفتی و می ایستادی جدیدا سعی میکنی خودت رو به بالای میز برسونی و ببینی روی میز چه خبره
وقتی که ما قهقهه میزنیم شما هم به تقلید از ما قهقهه میزنی و صدای خنده در میاری که من اون موقع میخوام بخورمت
توپ بازی رو خیلی دوست داری و توپ هر کجا که بره دنبالش میری و ساعتی باهاش مشغول میشی گاهی توی این بین برای پیداکردن توپ کارای خیلی بامزهای میکنی و ما هم تماشات میکنیم و میخندیم مثلا توپ پشت سرته و ویتونی با یه دورزدن کوچیک اونو برداری اما از زیر صندلی که مسیر توپ بوده میری و یه دور شمسی قمری میزنی بعد توپ رو برمیداری
هر پریز برقی که در دسترس باشه و دست شما بهش برسه اگه سیمی بهش وصل باشه سیمش رو مینی
گاهی که خسته باشی خودت میای رو پاهام دراز میشی تا استراحت کنی که من عاشق این کارتم
گاهی برای این که به خواب عمیق بری برای خودت آواز سرمیدی تا خوابت عمیق شه و گاهی هم که میخواهی ما باهات بازی کنیم صدا در میاری و منتظر میشی ما هم اون صدا رو دربیاریم
کله بازی هم با بابابزرگ میکنی و کله میزنی و منتظر میشی بابابزرگ هم کله بزنه و بعدش کلی میخندی
به خاطر راحتی شما پسرکم کلی از وسایل خونه رو به دفتر بابایی منتقل کردیم تا بازیهای شما راحت و کم خطر باشه
این هم از عکسهای شمال
ارتا موقع رفتن به سفر که بیشتر خواب بود اما برگشتنی بخاطر ترافیک و بیحوصلگی همش بیقراری میکرد
ارتا کنار دریا
ارتا در شهربازی رامسر
این هم از عکس خانوادگی ما با لباس سنتی شمالی
ارتا و توپ بازی
ارتا و تلاش برای بالا اومدن
بوس فرستادن ارتاجون
این هم حرکتیه جدیدا ارتایی انجام میده
ارتا در حال تماشای تلویزیون روی پاهای من
تا بعد