پایان هفت ماهگی
عزیزدلم .آرتاجونم هفت ماهگیت مبارک
آرتا عشق مامان و باباش تا این لحظه ، 7 ماه و 1 روز سن دارد :
پسرخوبم هفت ماهگیت هم گذشت و وارد هشتمین ماه زندگیت شدی
عزیزکم این روزا کلی شیطون شدی و اینقدر منو مشغول خودت کردی که اصلا متوجه گذشت زمان نمیشم
جدیدادست به کارای تقریبا خطرناک میزنی مثلا به سیم برق و کلیدپریزو....
به هرچیز به دید خوراکی نگاه میکنی و سریع توی دهانت میکنی که ببینی چه مزه ای داره مثلا یه روز دیدم سکوی اشپزخونه رو داری لیس میزنی و با کلی خنده اومدم سریع بلندت کردم
وقتی از سرکار میام خیلی خوشحال میشی و ذوق میکنی و کلی ماچم میکنی که من عاشق این کارتم و توی راه که دارم میام باخودم میگم الان میرم و با ارتا کلی بازی میکنم واقعا از دیدنت خوشحال میشم و کلی بهم انرژی مثبت میدی
براحتی میشینی و به زمین نمیخوری چهار دست و پا رفتنت اینقدر بامزه است که من دوست دارم چیزی رو دور بذارم و تو چهاردست و پا بری و برشداری
شناخت و دقتت به محیط اطرافت خیلی بیشتر شده و دیگه وقتی توی ماشین میشینیم به اطراف بادقت نگاه میکنی و حوصله ات سر نمیره
این هم از این روزهای تو عزیزترینم
ارتا پروفسور میشود
ارتا و تاب سواری
این هم سیم بازی
ارتا جون و روزنامه خوانی؟یا خوری؟
و این هم اولین باری که توی وان خودت تونستی بشینی
گل پسرم یه روز شما نشسته بودی و من دقیقا پشت سر شما مشغول خوردن بستنی بودم به صدای پلاستیک بستنی میخواستنی برگردی منو ببینی اما نمیتونستی و به پشت نگاه کردنت در همین حد بود
میخواستم بخورمت اینقدر که بامزه برمیگشتی
تابعد