پایان سه ماهگی
بالاخره سه ماهگی ارتا جون تموم شد و وروجک ما وارد چهارماهگی شد
از کارای این ماه ارتاجون اینکه خیلی به دستاش نگاه میکنه وبا تلاش اونارو جلوی دهنش میبره و میخوردشون حالا چه گرسنه باشه چه سیر و دیگه اینکه ارتا خیلی وابسته ی من شده بطوریکه اگه کمی ازش دور بشم تا به کارام برسم سریع گریه میکنه و دائم دوست داره باهاش حرف بزنم و بازیش بدم البته من هم شدیدا وابسته اش شدم طوریکه که برای انجام کارای اداری ام بیرون رفته بودم کلی دلم براش تنگ شده بود و مادر هم تایید میکرد که ارتا جون خیلی در نبودت بیقراری میکرد و همین که منو دید به بغلم اومد و اروم گرفت .الهی قربون دلتنگیهاش برم من .عزیزکم همیشه کنارت میمونم
چون من میترسم ارتاجونو حموم ببرم مادرم زحمتشو میکشه و ارتا هم کلی از اب خوشش میاد و اب بازی میکنه
وقتی میخواهیم ازش عکس بگیریم در هر حالتی و مشغول هر کاری باشه از کارش دست میکشه و به دوربین خیره میشه و هیچ حرکتی نمیکنه شاید گل پسر نمیخواد هیچ مدرکی از خودش به جا بذاره
این هم عکسای کارای ارتاجون
خ